آبان ۱۸، ۱۳۸۹

تاریخ فلسفه به زبان ساده

اگر به فرآن به عنوان یک کتاب عادی نگاه کنیم، ناگزیر باید پذیرفت که این اثر دارای مولفی است، حال با توجه به اعجاز لفظی و معنایی قرآن و مهم تر از آنها با توجه به تحدی قرآن(دعوت قرآن  از مشرکان به آوردن تنها یک آیه مانند آیات این کتاب و شکست مفتضحانه ی مشرکان در این امر به گواه این کتاب آسمانی و پیروانش  تا این لحظه) هر ذهن سالم و  حقیقت جویی(صرف نظر از اعتقاد به پلورالیسم و خلط مبحث های شوپنهاوری) لاجرم، خدا را به عنوان تنها مولف این کتاب می شناسد
از دیگر سو رولن بارت اعتقاد دارد که هر اثر پس از خلق شدن، راه خود را ازمولف جدا کرده و دارای حیات مستقلی می شود، به زبان دیگر خواننده/مخاطب، بدون توجه به منظور و نیت مولف، مجاز به داشتن هرگونه برداشتی از اثر است و هر برداشتی صحیح است. این نقطه نظر  که با عنوان نظریه ی مرگ مولف شناخته می شود تا حدود زیادی در میان اهل خرد، پذیرفته شده است.

 از سویی دیگر تر، فریدریش نیچه که در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشوده بود با استفاده از نبوغ خویش و پیشینه ی مذهبی و همچنین مطالعه ی آثار پسا مدرن افرادی چون دریدا و فوکو و با نیم نگاهی به مرگ مولف بارت،  پس از سالها تحقیق و گوگل کردن فلسفه را به ارگاسـ.ــم رسانده و نتیجه می گیرد که :  خدا مـــُرد.      

۱۲ نظر:

سی نوت گفت...

خدای مرده همچین کونت می زاره که کیف کنی!

میر علی جی بی گفت...

این آدم میشینه به خدا فک میکنه تو چی؟ فک کنم اگه خدا وجود داشته باشه بیشتر به این حال میده تا به آدم های کون گشاد

ناشناس گفت...

"نیچه ... با... مطالعه ی آثار پسا مدرن افرادی چون دریدا و فوکو..." چی زدی؟ چرا چرت می گی اخوی؟

Abestanioos گفت...

تک تک کلمات این متن و همچنین کامنت سی نوت مستدل و حاصل سالها مطالعه و کار کارشناسی می باشد
مسئولیت هرگونه برداشت مغایر با واقعیت از این نوشته، به عهده ی خواننده است

الي گفت...

البته منظور نيچه در مورد خدا و خداياني كه در دوره ي استبدادي زمان نيچه بر اروپا حاكم بوده بود. خداي جبار و مستبدي كه مراكز ديني آن موقع به مردم معرفي كرده بودند. درست مثل همين خدايي كه رژيم ما به ما نشان داده . سخت گير و جبار . نيچه آن خدا را گفت مرد و بعد خدايي ديگر را متقد بود. البته خود نيچه گفته كسي كه خنده بلد نيست نوشته هاي مرا نخواند.

Shahriar گفت...

این بالاییا چقد چرت می گن

ناشناس گفت...

شماوقتى نماز ميخوانى باخداسخن ميگويى
ووقتى قران ميخوانى خداباتو سخن ميگويد
درنماز تو حمد وتسبيح وتنزيه وتكبير وتهليل خداميگويى
درقيام توحيدافعالى
درركوع توحيد صفات
ودرسجده توحيد ذات

سجده محل مرگ حامدتسبيح گوى است
سبحان ربى الاعلى وبحمده
پاك ومنزه است
ازچه?
از فكروتصورات من تسبيح وحمد كننده
چه كسى?
ربى الاعلى


وقتى به اين فنا رسيدى واز غباروجودپاك ومطهرشدى ان وقت است كه مس قران توانى كرد كه:
لايمسه الا المطهرون

ونتيجتا مطهرنشدى وخيال ووهم تورا به مرگ مؤلف رسانيد

خودرا تاويل كن! نه قران را

والسلام

زن ذليل گفت...

سلام...خيلي خوب مينويسي...حيف كه چشمام خسته شد وگرنه به جز اين 5 تا چندتا ديگه هم از پستات رو ميخوندم

ناشناس گفت...

برای اینکه بت پرست نباشی کافی نیست بتها را شکسته باشی ، باید خوی بت پرستی را دور انداخته باشی . قابل توجه اون گاگولی که گفت نیچه به خدای مهربون اعتقد داشت و اون اسگول اعظم که داره رو به قبله نوک به زمین میزنه

ناشناس گفت...

منظورنیچه از خدا مرداینه که خدا د رعصر مدرن فراموش شده،در ضمن فوکو قبل از دریدا و فوکو زندگی می کرده.ادعا ندارم که فلسفه می دونم اما بدون دلیل واطلاعات کافی صحبت نکنید

ناشناس گفت...

معذرت میخوام نیچه قبل از فوکو زندگی می کرده پس نمیتونسته تحت تاثیر اون باشه.

رضا گفت...

ببین اون ناشناس بالاییه رو توجه کن/ تازه "مرگ مؤلف" مقاله والتر بنیامینه داداش (لازم به ذکر است که داداش لفظ فرا جنسیتیه)، رولان بارت هم یه حرفایی بعدن می زنه ها ولی .../ تازه باباجون، کی می خوایم یاد بگیریم حرف مهمه نه فرد. این همه آدم هم که فلسفه خوندن و خدا رو قبول دارن. تاریخ فلسفه کاپلستون می دونی چیه؟ یکی از مهم ترین تاریخ فلسفه هاس (البته من اصلن صاحب نظر نیستم برای مقایسه ی تاریخ فلسفه ها ولی این کاره های زیادی می گن خوبه) بعد کاپلستون یه کاتولیک دو آتیشس/ یه روشی هست تو علوم انسانی که بعضی وقتها تو منابعت می تونی به آدمای شاخ استناد کنی یا به جمع متخصصین، مثل من برای تاریخ فلسفه کاپلستون یا مثلن وقتی شفیعی کدکنی می گه من فلان کاربردِ از فلان فعل رو تو متون قرن 7 ندیدم. ولی حالا این شفیعی بیاد بگه از سعدی (قرن 7) خوشم نمی آد که نمی شه گفت که سعدی مزخرفه
حرف خودت رو بزن/ از بقیه مایه نذار