اردیبهشت ۳۰، ۱۳۹۰

خونه های براق، زندگی های بی نقص

خونه هاشون تمیزه، برق میزنه، عکسهای فیس بوکشون تمیزه و برق میزنه. این همه راه آمده اند، از ایران، در یک کنجی از آمریکای شمالی خزیده اند و همون زندگی ای رو میکنند که در ایران ممکن بود بکنند: خونه های نازنازی، مبلمان فانتزی، عکسهای روتوشی، جواهرات، آرایش های غلیظ ِ شوهرکش و سفرهای لوکس پنج ستاره. عکسهای فیسبوک انگار آینه ی تمام نمای زندگی افراد شده. گل ِ زندگی شان را میگذارند برای تماشای عموم. عکسهای دو نفری لبخند به لب عاشقانه در خانه هایی که به سبک تجملات توخالی ایرانی چیده شده. و چرا از این برق و تمیزی همه ی عکسها، کهیر میخوام بزنم؟
حرف حساب ِ خاصی ندارم، زندگی به نظرم آزمایش میاد تا آرامش. مردم را بر اساس ِ اینکه با زندگی شان دارند چه غلطی میکنند، قضاوت میکنم. خوب با چی شان بسنجم مردم را؟ با آرایششان؟ ییهو از یه جمع ِ باحال ایرونی یه شهر بزرگ به جمع یه عده ایرونی سنتی یک حومه پرتاب شدم. سابقا یک دوست مزدوج شده داشتم و درباره ی اینکه این دختره چرا زود شوهر کرد، دائما غر میزدم. در زندگی جدیدم، همه دور و برم متاهل و زن و بچه دارن. مردها احساس میکنند رویای زندگی را محقق کردند و دخترها خیلی راضی اند با همین مینیمم ِ متوسط ِ ظاهرا براق و آروم. همه میدوند که به آن خونه ی رویایی و مرد رویایی و ماشین گنده برسند، که مبلمان چند هزار دلاری در خونه شان جمع کنند، خرجهای کیلویی کنند ولی وقتی صورتحساب شام را می آورند، دنبال یکی دیگه میگردند که پول ِ مشروبشان را بدهد.
بهشان بگویی این دهی که درش زندگی میکنی، حوصله ی آدم را سر میبرد، هیچ کاری درش نمیشود کرد، به همه جا دور است، ازت دلخور میشوند. از گفتن واقعیت ناراحت میشوند. من روی مملکتم اینقدر غیرت ندارم، بهم بگویند ایران جا گهیه، میگم لابد هست. ولی مردمانی که میخزند یک حومه ای در یک شهر آمریکای شمالی، آن حومه را با جان و دل دوست دارند. نمیشود بهشان گفت شما وسط ِ بیابون چه میکنید. آرامشش را دوست دارند. آرامش برای مادربزرگم، من وقتی هنوز سی را رد نکردم، دنبال ِ آرامش نیستم. دنبال جنجالم. بعد قضاوتشان میکنم، میتونم روی زندگی ترتمیز بی نقصشان تگری ِ یک مستی جدی را بزنم.

۵ نظر:

میثم آزاد گفت...

آره این تفکر لجن الگوسازی شده حتا تو مخ اونایی که توی حومه ی جنوب شهر تهران زندگی میکنن و اونطوری نمیتونن باشن اما دوس دارن بتونن باشن
واقعن تگری آوره این آرامشی که میگی. من نمیدونم چرا همه دنبال آرامشن

لیلا گفت...

عکسهای فیسبوک انگار آینه ی تمام نمای زندگی افراد شده. گل ِ زندگی شان را میگذارند برای تماشای عموم... خوب نوشتی

ناشناس گفت...

Facebook o khoone haro kari nadaram, ama khodet javabo dadi to donbal janjali hanooz, oona aramesh ... Shayad janjal haro tey kardan ya aslan modeleshoon hichvaght injoori naboode.

ناشناس گفت...

اگه به درد نميخوره پس تو اونجا چه کار ميکنی؟

judith گفت...

بله بالاخره ما ایرونیها هر جا بریم فرهنگ گه عر بارمونو باید با خودمون ببریم.. تگری رو خیلی خوب اومدی منم یه مطلب دارم با عنوان روانشناسی ایرانیزه خواستی بخونش
selfportriat.blogfa.com