تیر ۲۳، ۱۳۸۹

من يك عن هستم ، با كمال افتخار

گاهي كه احساس مي كنم ميزان روشنفكريت خونم پايين اومده يا مدتيه زخمهايي كه روح آدم را در انزوا مي نمايد خوب انگول نكردم ، سيگاري مي گيرانم و مي شينم به حساب كتاب كردن كه چه قدر در راه فرهنگ اين مملكت هزينه كردم؟ ،تا كجا براي تغذيه ي روحم حاضرم جلو برم و قرباني بدم؟ آخر اين قصه كجاست؟ انسان تا كي بايد رنج ببره يا بكشه با چي؟

همون طور كه پيامبر مي فرمايند:حاسبوا انفسكم قبل ان تحاسبوا. منم مشغول محاسبه مي شم و به جنگي نابرابر با خويشتن خود مي نشينم.

آخرين نمونه اش همين ديروز بود

بعد از اتمام امتحانات ، احساس كردم با توجه به اين همه فشاري كه به ماتحتم آوردم ، بعد از اين همه ريدن بي وقفه ، به يك تفريح و آرامش نسبي نياز دارم ، هر چند كه دردي است غير مردن آن را دوا نباشد و ما جماعت روشنفكر ذاتا" زاده ي رنجيم و

کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود و انسان با نخستین درد . ولي گاهي بايد خودمون رو گول بزنيم و پشت نقاب پوپوليسم مخفي شيم.

علي ايحال براي تسكين دردهاي خود ، با سي و پنج تومان پولي كه در حساب خويش داشتم وارد تهران شدم ( اصولا تفريحات من دو دسته اند : ورود به تهران و ورود به نت)

بعد در اين مدتي كه در اين خراب شده بودم پونزده تومن پول بليط يه تياتر خسته كننده ي عن در آر به نام كاليگولا ، چهار تومن پول مجله ي فخيم نافه ، شيش تومن پول سيگار و چهار تومن پول خريد كتاب واسه تولد يكي از دوستان دادم

آهان دوهزار و پونصد تومن هم پول كافه دادم .

بله ، همون طور كه شما هم پا به پاي من متوجه شديد من حدود سي تومن رو فقط و فقط در راه ارضاي روح خسته م هزينه كردم و با حساب كردن پول خوراك و تاكسي و اينها ، الان تنها چيزي كه برام مونده تخمهام هستن كه مي تونن براي مدتي به عنوان وسيله ي بازي ، من رو سرگرم كنند و روح كماكان خسته ام رو به چالش بكشند.

هر جوري كه حساب كنيد من از اين امتحان الهي سربلند بيرون اومدم و الان به شدت از خودم راضي ام و هدف از نوشتن اين متن

نه كم كردن سوزش ماتحت ، بلكه آگاه سازي شما و ارائه ي يك الگوي مناسب لايف استايل و آشنا كردن شما عزيزان با زندگي قشر فرهيخته ي جامعه بود. افلا تبصرون؟

هیچ نظری موجود نیست: