مرداد ۰۸، ۱۳۸۹

در جستجوی زمان از دست رفته...

زمان آن چيزي نيست که ساعت نشان ميدهد. ساعت معياريست براي تنظيم مراودات اجتماعي و فردي در يک جامعه. براي هيچ انساني «هميشه» يک دقيقه شصت ثانيه نيست. يک ساعت هم. يک روز هم. يک ماه و يک سال هم. سير خطي زمان هرگز هميشگي نبوده و نيست. براي دو انسان متفاوت که به طريق اولي اينطور خواهد بود. سير خطي زمان تنها در شمارش واحدهای زمانی ممکن است. در واقع واحدهای زمانی، ابزاري اند که - در بهترين حالت ممکن - تنها قرار است گذشت زمان را ملموس تر کنند. با تعريف مفهوم زمان ارتباطي نداشته و نخواهد داشت؛ مگر آنکه ساعتهايي ساخته شوند تا با دريافت دروني هر کس نسبت به تغيير شرايط، هماهنگ باشد. کيست که باور نداشته باشد زمان در شادي ها با سرعت بيشتر و در انتظار و تنهايي کندتر سپري ميگردد.


عمر ما نيز بالتبع، دريافت دروني ما از سير تحولاتي است که نسبت به آنها [در طول زمان] آگاه شده ايم؛ تاريخ تولد و سن و سالي که براساس شناسنامه محاسبه ميگردد، تنها معياريست براي هماهنگي ساير قراردادهاي اجتماعي [نظير اخذ گواهينامه رانندگي ، سربازي رفتن و...]. هيچ دو انسان هم سني دريافت مشابهي از زماني که بر آنها گذشته است نداشته و نخواهند داشت. دنيا پر از پيرمرد/زن هاي بيست ساله و کودکان هفتاد ساله است.

زمان و عمر، مفاهيمي شخصي و غيرقابل تعميم است. استفاده نابجاي سال، ماه، روز، ساعت، دقيقه، ثانيه و... به جاي مفهوم زمان، انسانها را دچار اين اشتباه کرده است که مثلا بيست سالگي اتفاقي است عام که براي هر شخصي که به ميزان بيست سال از تاريخ تولدش بگذرد، اتفاق مي افتد. واضح تر آنکه «سن» آن چيزي نيست که اعداد محاسبه شده براساس شمارش واحدهاي زماني سپري شده از تاريخ تولد فرد، نشان ميدهد. يا اگر «سن» اين است، پس بيست سالگي فقط قرار است نشان دهد از تاريخ تولد فرد، چند واحد زماني گذشته است ولاغير.

چکيده آنکه هر کس تنها خودش ميداند چقدر عمر کرده است و در دنيا هيچ دو نفري هيچگاه هم سن نبوده و نخواهند بود.



پ.ن یک: عنوان مطلب نام کتابی از مارسل پروست است که تنها به دلیل زیبایی انتخاب شده است و ارتباطی با متن ندارد.


هیچ نظری موجود نیست: