مرداد ۲۴، ۱۳۸۹

When In Rome, Do As The Romans Do

خيابونهاي تاريک عابرهاي خسته ميخوان...بي هدفهاي پرسه بزن...مات برده ها...خيره شوها...مسيرهاي سوت و کور، آدمهاي صامت ميخوان...ايستاده ها، نشسته ها...تو ايستگاهها...تاکسيهاي کهنه، مسافرهاي خراب ميخوان...خراشيده هاي سربه شيشه گذار...چهارراه هاي بدقواره، پليس ميخوان...آفتاب خورده هاي سوت به دهن...بيغوله هاي شبه کافه، دوديهاي نزار ميخوان...دوشاخه هاي سيگار به دست... مضطربهاي چايي به دست... روزنامه هاي سياه سفيد، شيشه پاکن هاي قدر ميخوان... برج پاک کنهاي در ارتفاع... شهرهاي رنگ پريده هم، جنازه هاي متحرک ميخوان...چشم سردهاي تنه بزن...

هیچ نظری موجود نیست: