آبان ۰۶، ۱۳۸۹

قدش از همه بلند تر بود !

پ یه دختر ِ عجیب و بلند بود ! گردنش بلند بود / موهاش بلند بود ، قدش و حتی انگشت هاش هم بلند بودن / پیانو می زد / سیگار می کشید ، فحش می داد / می رقصید ، نرم بود و سبک راه می رفت و خلاصه با ما بچه دبیرستانی هایی که تازه رفته بودیم دانشگاه به کل فرق داشت .
همه جا پشتش حرف بود / خیلی ها می گفتن خراب ِ و فلان / خیلی ها می خواستن باهاش باشن و به خیلی ها هم پا نمی داد . هیچ وقت مقنعه ی ِ درست سرش نبود / همیشه یه ورش کج بود و گردن ِ بلندش با اون ریز موهای نرم ِ دورش بیرون بود/ چند بار بابت همین موضوع کمیته انضباطی رفته بود / یه بار اونجا بهش پیش نهاد داده بودن / دعوا راه انداخته بود و یه ترم هم تعلیق شده بود .
پ جذاب بود / مدیر گروه عاشقش شده بود / درس خوان نبود / به زور پاس می کرد / یه ترم و مشروط شده بود / خلاصه اینکه دو سال زودتر از ما اومده بود ، اما هنوز هم ترم ما بود !
یه پسری رو از بچه های عمران دانشگاه دوست داشت / پسره کاملن از خانواده ی سنتی بود / اما رو هر حسابی این عاشقش شده بود ، پسره به همه چیش گیر بود / به کل ماهیت پ گیر بود اما پ باز می خواستش !
روابطش باز بود / همه ، همه چیش رو می دونستن و به همین خاطر هم خیلی حرف پشتش بود / خونه داشت / تنها زندگی می کرد / شب اولی که پسره رو بوسیده بود / همه می دونستن از بس فرداش یه چیزی تو چشماش برق می زد ! اون ترم و خوب درس خوند / اون قدر خوب که سوم شد .
اهل زندگی و این حرف ها نبود / اصلن زن زندگی نبود / به جز پدرش بقیه خونواده اش ایران نبودن / تهش پسره خواست نامزد کنن / به زور باباش و راضی کرد / نامزد کردن / اونقدر همه حرف مفت زدن که به هم خورد ! دو ماه وسط ترم گذاشت و رفت / وقتی برگشت حذف ترم بود / مدیر گروه پادر میونی کرد؛ باز خوند / پسره دوباره اومد سراغش باز نامزد کردن / دو روز مونده به عقد خونواده اش فهمیدن سیگار می کشیده / گفتن ما عروس ِ سیگاری و مطرب نمی خوایم باز به هم خورد !
این بار نرفت موند اما دیگه پ سابق نبود .
چند وقت بعد یه شب پسره رو تو خیابون با دختر عموش دید / هفته ی بعد پسره عقد کرد !
پ تو همون یه هفته پایان نامه یی و که شیش ماهه هم جمع نمی کرد و تموم کرد و رفت !
روز اخری که رفت یه دختر بیست و چهار ساله پشت شیشه ی اتوبوس بود که بغض داشت و به نظرم قدش دیگه به بلندی قبل نبود تو صندلی فرو رفته بود !

۶ نظر:

ناشناس گفت...

فهمیده بود زندگی چیه. شده بود زن زندگی

دختری گفت...

وقتی روزگار می رینه به حال ادم تهش می رسه به سرنوشت پ

ناشناس گفت...

چه حیف. شماره ای چیزی ازش داری؟

Unknown گفت...

الان میخای دلمون واسه دختره بسوزه؟ شاید مشکل از منه/ ولی مال من خنک شد.

ناشناس گفت...

دختره خر میرفت خارج حالشو میکرد گیر داده به یه پسر اسکل که چی؟؟ مردم دستی دستی خودشونو بدبخت میکنن

xatoun گفت...

زندگي چه بازيها كه نداره. دلش شكسته بوده حتماً