دختره که خودش رو پرت کرد من اول صداشو شنیدم. صدای پرت شدن ادم از یه ارتفاع بلند رو زمین شبیه صدای افتادن این شیر پلاستیکیها روی زمینه. من تا حالا شیر روی زمین نریختم ولی حدس میزنم شبیه باشه. بعد صدای گریه، ناله، جیغ، صدای مردم. من واسادم وسط کوچه و نگاه کردم به همسایهمون که دوئید تو حیاط بلوک بغلی دختره رو بغل کرد و نگاه کردم به همسایههای خودشون که نگاه میکردن و پچپچ میکردن و نگاه کردم به شلوار دختره که پر خون بود و زن همون همسایهمون که منو دید، دویید دستم رو گرفت بردم خونه. به مامانم گفت هول کرده هول کرده و خودش پخش شد رو کاناپه که اون موفع این کاناپهمون نبود و اصن قد این نرم نبود و حتما دردش اومده وقتی خودش رو پرت کرده. بعد مامانم گفت چی شده چی شده و به من گفت اب قند بیار بیتوجه به این که من هول کردم مثلن، من البته هول نکرده بودم و دوئیدم اب قند اوردم و همسایهمون هی گریه کرد، هی گریه کرد، هی گریه کرد بعد شنیدم همه استخونای دختره له شده بوده ولی زندهس و تازه چندوقت پیش دیدمش بعد چندسال سالم و سلامت. سلام علیک کردیم و گفتم ازدواج کردی به سلامتی؟ گفت اره از کجا فهمیدی و خندید و ارزوی خوشبختی کردم و اومدم خونه. وسط ابروهاشو بالاخره برداشته بود
۱ نظر:
اووووف!
ارسال یک نظر