مرداد ۲۸، ۱۳۸۹

مرا نریده نگذارید و نگذرید از من...

آدم بايد گاهي رد کند... تشتک بپراند...لگد بزند زير همه چيز...رها کند و بگذارد و برود...ماندن يعني بوي تعفن...بوي طالبي مانده...بوي تخم مرغ خشک شده بر ظرف آب خورده...بوي ماهي فاسد شده...تکرار يعني مرداب...رکود...گندآب... خوردن و پوشيدن و نوشتن و نوشيدن و شنيدن و کشيدن و گرفتن و خوابيدن و کردن...فرقي نميکند...تکرار يعني مرگ...تکرار ِ خود يعني خفه شدن در گه...در گه سگ ِ اسهال گرفته که از قضاي روزگار صبح تخم مرغ شل و کره آب شده خورده باشد...به قول دوستم، [حتي] خوابيدن با يک نفر بيش از يکبار، منفي خوردن است... اگر با کسي نخوابيد، صفريد...ولي تکراري خوابيدن منفي خوردن است...مهم نيست که منفي ميخوريد...مهم اين است که بدانيد در حال منفي خوردنيد...در حال تکراريد...در حال لجن بستنيد...بدانيد و همين...غذاي تکراري بخوريد تا گاييده شويد...تکراري بپوشيد...ريدم بر تيپ هاي تيپيک...صاحب سبک شدن يعني کپک زدن...يعني ريدن...يعني گندآب...مهم نيست که مردم توجه ميکنند و لذت ميبرند...آنها شما را يکي از گزينه هاي روزانه خود ميدانند...شما براي آنها تکرار نميشويد...شما يکي از برنامه هاي متنوع روزانه شان هستيد...شما براي خودتان تکرار ميشويد و لجن ميبنديد و ريده ميشويد از مزاج يوبس خود...شما ريده ايد...تکرار کرده ايد...خلاقيت کشي کرده ايد...جنايتکاريد... به همين وسعت...بايد شاشيد بر هیکل خود...بايد ريد بر تمام خود...بر من و هر چه به من اعتبار میدهد...اعتبار تله است برای ماندن...برای گندیدن...برای تعفن... بايد شاشيد و ريد تا از ميان گه و شاش، دوباره متولد شويد...تميز و براق و شيک و شفاف و درخشان و خوشبو... ريدم بر خودم با کلان روايتهايم...ريدم بر خودم و قواعد نانوشته ام... ريدم به روابط ماندگار... ريدم بر قواعد ثابت بازي شطرنج...فوتبال...تنيس... ريدم بر مسابقه که هميشه نفر اولش، اول است...ريدم بر جوايز ساليانه...بر جشنواره ها... بر تمام نفرات اول کنکور...بر خود کنکور...بر باعث و باني ريده شدن بر بازنده ها... ريدم بر تمام اسباب دلخوشي آدم به چيزي که هست... به چيزي که بايد بشود و از قبل نشانه اش گرفته است...

۱ نظر:

ناشناس گفت...

ay baba to ke kolan ridi be ma
ajabaaaaaaa
asabam khord shod khob!